در نظام اسلامی، مشارکت به معنای همراهی و همدلی افراد و آحاد جامعه برای تعیین سرنوشت خودشان است. ضریب حضور مردم در صحنه تعیین سرنوشت را اصطلاحاً مشارکت میگویند. این مشارکت مبتنی بر باورها و اعتقادات دینی و اعتقاد به خلیفه اللهی انسان است.
مشارکت یعنی یک روش تعیین سرنوشت و این روش برای بهزیستی، برای زندگی خوب، برای همزیستی مسالمتآمیز، برای اینکه همه انسانها با هم زندگی کنند، همفکر، همراه، همدل و هماهنگ هستند برای اینکه همه آنها با هم یک کار خاصی را انجام بدهند. بعضی وقتها هست که میتوانیم مشارکت را نه یک روش، بلکه یک دستور بدانیم. کما اینکه معمولاً امام راحل، مقام معظم رهبری و کسانی که نگاه دینی به مشارکت دارند، به عنوان یک «تکلیف شرعی» روی آن حساب میکنند. میگویند مردم وظیفه است، بیایید رأی بدهید.
یک نگاه دیگری راجع به مشارکت هست که آن را «یک حق» میداند. در یک نظام حقوقی، انسانها تصمیم میگیرند که حکومتشان، دولتشان، سرنوشتشان، نظامشان، و آیندهشان را تعیین کنند. به عنوان یک حق نه یک تکلیف. یعنی نمیگویند چون به من دستور دادهاند من مشارکت میکنم بلکه میگویند این حق من است. من بخشی از این جامعه هستم و همه ما سرنوشت مشترک داریم. همه ما در یک کشتی نشستهایم. با همدیگرهمیاری میکنیم که این کشتی به ساحل نجات برسد. غرق نشود، مشکلی پیش نیاید. دقیقاً مشارکت همینطوری است. یعنی همه دست به دست هم میدهند برای اینکه حقشان را اعمال کنند که سرجمع این حقوق نجات و تعیین سرنوشت میشود.
یک نگاه دیگری راجع به مشارکت داریم که آن را بالاتر از اینها میبیند. نه به عنوان یک تکلیف صرف، نه به عنوان یک حق محض و نه به عنوان یک روش، بلکه مشارکت را به عنوان «یک فلسفه» میبیند. فلسفه زندگی است. حقیقت همه حیات اجتماعی است و با این نگاه دیگر مشارکت بالاتر از اینها میرود. اینکه تکلیف است یا روش است یا حق است، همه اینها را ممکن است که در دل خودش داشته باشد. فلسفه بودن یعنی هویت ما، حقیقت ما و همه موجودیت ما روی مشارکت تعریف میشود.
ما وقتی میگوییم نظریه مشارکت، این نظریه چه جایگاهی در دین دارد؟ آیا مشارکت را به عنوان یک روش تعیین سرنوشت میدانیم؟ برای اداره جامعهمان میگوییم یک روش این است و روشهای دیگری هم هست. میتوانیم اصلاً مشارکت نداشته باشیم. یک راه دیگری پیدا کنیم. مثلاً همه چیز را به ولی فقیه واگذار کنیم و بگوییم ما شما را قبول داریم یک طوری آن را درست کند یا هر راه دیگری.
برای تقویت این معنا از مشارکت، میخواهم به استناداتی از قرآن اشاره کنم. وقتی میگوییم مشارکت، ممکن است به ذهن کسی بیاید که مشارکت یک پدیده نویی است در دنیای مدرنیته و عصر جدید و الآن به وجود آمده است. اما مشارکت در قرآن و دین ما هم مطرح بوده است و از زوایای مختلف به آن توجه شده است که هر کدام از آنها میتواند تحت عنوان یک نظریه مطرح شود .
در قرآن یک نوع مشارکت وجود دارد که می توان اسم آن را «مشارکت تعاونی» نامید . “تعاونوا علی البر و التقوی”. یعنی در نیکیها و تقوا با هم همکاری کنید. در انتخابهای مهم باید بر اساس شایستگی و تقوا تصمیم بگیرید، فراتر از منافع مادی، قبیلگی، زبانی یا نژادی وارد عرصه شوید. «تعاونوا« یعنی تعاملوا و تشارکوا یعنی همه به هم کمک کنید. هر کسی در عین اینکه کمک کننده است کمک شونده هم هست. در این نوع مشارکت علاوه بر موضوع آن، خود مردم و شهروندان هم موضوعیت پیدا میکنند .
یک نوع مشارکت دیگر در قرآن هست که اصطلاحاً به آن «مشارکت اعتصامی» گفته می شود. در این نوع مشارکت، شهروندان به صورت جمعی همه با هم همپیمان میشوند. همه عامل و مشارکت کننده هستند .آیه “واعتصموا بحبل الله”می گوید همه به ریسمان الهی چنگ بزنید. نمی گوید به یکدیگر کمک کنید بلکه می گوید همه با هم بیایید و متوسل و متمسک به حق و عدالت شوید. وقتی میگوید «همه» این مطلوب و ایده آل است. آنجایی هم که اکثریت میآیند آنجا هم عقل انسانها میگوید این هم خوب است. اکثریت یک امر عقلایی است. اما آنجایی که همه نمیآیند، همه مشارکت نمیکنند یا اکثریت مشارکت نمیکنند، اینجا با مشکل مواجه میشویم. به این آیه عمل نمیشود و برخلاف آن است. تأکید قرآن بر این است که همه مشارکت کنید که دو صورت آن قطعی است. یعنی همه به معنای «جمع» یا همه به معنای «اکثریت» که یک امر عقلایی است که الآن در جمهوری اسلامی مبنای مشارکت و انتخابات همین است. البته در همه دنیا همینطوری است. همه پذیرفتهاند که وقتی همه مردم پای صندوق نمیآیند، «اکثریت» یک امر عقلایی است.
امروزه در دنیا بحث مشارکت را از باب حقوق و نظام حقوقی مطرح میکنند. میگویند که این مشارکت حق مردم است و میتوانند آن را اعمال کنند و یا اهمال نمایند. اگر آمدند، اکثریت شکل میگیرد. اگر نیامدند، معنا و مفهوم آن این نیست که مشروعیت نظام زیر سؤال برود. آنها نخواستهاند رأی بدهند اما نگفتهاند ما اصل نظام را قبول نداریم. در بیشتر کشورهای اروپایی مشارکت انتخاباتی اکثراً زیر 50 درصد است. با این حال، تلقی آنها این نیست که نظام نامشروع شده است یا مردم بریدهاند.
یک نوع مشارکت دیگری در قرآن مطرح شده است که می توان از آن با عنوان «مشارکت استقامتی» یاد کرد . در دوره مکه مسلمانها مهمترین عرصه مشارکتی اشان استقامت بر اعتقاد و دین جدیدشان بود . در آیههای مختلفی مانند آیه 112 سوره هود و آیه 30 سوره فصلت به پیامبر اسلام دستور داده میشود که «استقم کما امرت و من تاب معک» با یارانش محکم بایستند و استقامت کنند. این نوع مشارکت فعال و مقاومتی است.
یک نوع مشارکت دیگر در قرآن وجود دارد که بالاتر از استقامت است. که میتوان آن را «مشارکت قیامی» یا اقدامی نامید در آیه 46 سوره سبأ آمده است: “قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَة” یعنی ای مردم شما را به یک نصیحت موعظه میکنم “أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی” یعنی همه شما به صورت جمعی یا به صورت فردی قیام کنید. این دعوت به مشارکت فعال است و در ذیل ایه به مقوله تفکر و اندیشهورزی درباب مسائل اساسی و موضوع مشارکت هم توجه شده است. میفرماید مردم همه با هم قیام کنید و از مصالح و منافع و هویت دینی و«رهبری هوشمند» و نظام دینی و اسلامی خود دفاع کنید.
پنجمین و ششمین عناوینی که در قرآن دراین باره مطرح شده «مشارکت اخوانی» و «مشارکت تألیفی» است. خداوند بیشتر از آنکه به موضوع خارجی توجه کند سرنوشت جامعه دینی را در تحقق مشارکت درونی معرفی می کند به مسلمانان میگوید که با هم برادر باشید و اختلافات را کنار بگذارند. البته این برادری تحقق آرمانهای بیرونی را تسهیل می کند. اما در اینجا خود برادری و خود تألیف قلوب موضوع مشارکت است. بعدها یکی از خاطراتی که خداوند برای مسلمانان یادآوری می کند همین نوع مشارکت است که می فرماید « تحقق آن فقط از خداوند ساخته بود چون زمام قلوب در دست اوست و به پیامبر میفرماید تو اگر می خواستی چنین مشارکتی را بین قلوب مسلمانان درست کنی و الفت ایجاد کنی آنها را متحد کنی نمی توانستی. این خودش یک نظریه در زمینه مشارکت است که قبل از اینکه شما مردم را به پای صندوق رأی بیاورید باید در قالب یک مشارکت دیگری دلهای آنها را به مرتبط کنید .
هفتمین نوع مشارکت که در قرآن به آن دعوت شده، مشارکت در مسئولیت همگانی امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف به معنای دعوت مردم به کارهای خوب و شایسته است. مردم باید کسی را انتخاب کنند که صلاحیت و شایستگی دارد. قرآن میگوید “لا تعاونوا علی الاثم” یعنی در کارهای گناه و ناپسند مشارکت نکنید. مشارکت در کارهای ناپسند و منکرنکوهش شده است.امروز در ایام انتخابات باید بر اساس اخلاق از بدبینی، سوءظن و تبلیغات منفی علیه یکدیگر پرهیز شود. هر کسی باید برای کاندیدای اصلح مورد تشخیص خودش تبلیغ کند بدون اینکه دیگری را تضعیف و تخریب نماید.
یک نوع مشارکت دیگر وجود دارد که بیشتر جنبه سلبی دارد که با عنوان «مشارکت تلبیسی» می توان از آن یاد کرد. بزرگنمایی، بزک کردن ، تلبیس و مشتبه سازی حق و باطل در کنار پنهان سازی کاستیهای طرف که در ادبیات اسلامی با عنوان «تدلیس و تغریر» و تبلیغات فریبنده مطرح شده ،همه اینها منکر هستند. نباید کاندیداها را بیش از ظرفیت واقعیشان تبلیغ کنیم. تجربه گذشته نشان داده که این نوع تبلیغات نتیجه خوبی ندارد و منجر به فریب مردم میشود. این مشارکت از انواع مشارکتهای نامطلوب است که در آن حقایق را پنهان میکنیم. قرآن به مسیحیها و یهودیها میگوید حق را با باطل نپوشانید و حقیقت را کتمان نکنید.
اگر مشارکت را به عنوان فلسفهای برای زندگی و هویت دینی ببینیم، باید کارها و موانع را با آن رفع کنیم. این فلسفه، وفاداری و ارتباط درونی جامعه را تقویت میکند و به اصل نظام هویت میبخشد.قرآن مشارکت را به عنوان پیمان اخوت معرفی میکند. این پیمان باعث همبستگی، وحدت و اتحاد میشود. مشارکت زمانی تحقق مییابد که همه با هم باشند، که یکی از کارکردهای مهم آن افزایش وفاداری به نظام است.
در تمام دنیا پذیرفته شده که مشارکت موجب اقتدار و قدرت نظام میشود. این مشارکت پشتوانه مردمی دارد که به آن سرمایه اجتماعی میگویند. هر چه این پشتوانه قویتر باشد، نظام قدرتمندتر میشود.
یکی از ابعاد فلسفه سیاسی مشارکت، کارآمد کردن نظام است. وقتی مردم پای کار بیایند و دلسوز نظام شوند، به عنوان مشاوران و همکاران، کارها بهتر پیش میرود. در مقابل، عدم مشارکت مردم، به فقیر شدن جامعه منجر میشود.
مشارکت باعث شفافسازی و پاسخگویی میشود. وقتی مردم در مسائل دخیل باشند، نمیتوان مخفیکاری کرد. انتخاب مردم در سرنوشت خودشان نقش دارد و باید مسئولیت انتخابهایشان را بپذیرند.مشارکت، جامعه را شفاف و پاسخگو میکند و فلسفه آن به غنیسازی و قدرتسازی جامعه کمک میکند. این نکته بسیار مهم است و ابعاد مختلفی از فلسفه سیاسی مشارکت را شامل میشود.